سلام
خوبي؟؟؟؟چكار ميكني؟؟؟؟
شرمنده من وقتم حسابي پره دير به دير سر ميزنم
موفقو مويد باشي
سلام مهربونم
زبان عشق بازم دست به قلم شد...
تو به من خنديدي و نميدانستي كه من به چه دلهره از باغچه همسايه سيب دزديدم
باغبان از پي من تند دويد
سيب را در دست تو ديد
سيب دندان زده از دست تو افتاد به خاك
غضب الوده به من كرد نگاه
و تو رفتي وهنوز سالهاست كه در گوش من ارام ارام خش خش گام تو تكرار كنان مي دهد ازارم
و من انديشه كنان غرق اين پندارم كه
چرا خانه كوچك ما سيب نداشت
سلام دوست عزيزم من شرمنده ام كه دير به ديدنت امدم اگر عذرم پذيرفتي پيشم بيا اپديت كردم منتظر حضور پر مهرت هستم ...التماس دعا...........يا حق
ممنون از حضور سبز و بهاري شما دوست عزيز
اميدوارم از اين به بعد رنگ نوشتهاتم بهاري باشه
شاد و پيروز باشي
سام..
ممنونم اومدي بلاگم..
اره..من زود به زود اپ نميكنم..
هر وقت دلم بگيره يا احساس كنم احتياج دارم خرفامو بگم مي اپم!
پستت رو خوندم..
اره دنيا خيلي كوچيكه...
سعي كن ببخشيش..چون ديگه دستش كوتاس!
اشك..
واژه ي زيباييه..
همدم هميشگي من بي او.
ممنون كه بهم سر زدي با تبادل لينك موافقم
مطلبت خيلي جالب بود
سلام مصيب
خوب بساتي راه انداختي
وبلاگت خيلي باحاله
دوست و رفيق هميشگي غصه هات ، اشكه ؟
كه تازه دلت فرستاده ؟ ... شهر عشق خيابون ها و محله ها و كوچه هاي زيادي دارد . چرا رفتي قبرستون ؟
مثل اين كه خيلي ...
قشنگ بود مثل هميشه ...
موفق باشي
اين يكي واقعا قشنگ بود !
يا حق
با اينكه بهم سر نمي زني و فراموشم كردي اما من با پروويي تمام ميآم
بايد بگم اين مطلبت معركه است ، چندين بار خوندمش و حتي تو دفتر شعرم نوشتمش.
محسن جان به دعات نياز دارم..........
يا حق...