سفارش تبلیغ
صبا ویژن
چون تو را درودى گویند درودى گوى از آن به ، و چون به تو احسانى کنند ، افزونتر از آن پاداش ده ، و فضیلت او راست که نخست به کار برخاست . [نهج البلاغه]
®مصیبت نامه®
 RSS 
خانه
ایمیل
شناسنامه
مدیریت وبلاگ
کل بازدید : 81396
بازدید امروز : 27
بازدید دیروز : 1
........... درباره خودم ...........
®مصیبت نامه®
مصیبت
یه آدم دو تا چشم دارم دو تا گوش یه دهان با این وجود بیشتر حرف میزنم تا گوش کنم

........... لوگوی خودم ...........
®مصیبت نامه®
............. بایگانی.............
مصیبت نامه 1
مصیبت نامه 2
زمستان 1384
پاییز 1384
تابستان 1384
بهار 1384
زمستان 1383

..........حضور و غیاب ..........
یــــاهـو
........... دوستان من ...........
خاله شیدا
شب مهتابی
اکسژن
آدم فروش
هد هد سبا
آوای گیاه
ستاره سربی
کاهن آتش
jokes
امیر خان
صادقونه
عشق الاهی

......... لوگوی دوستان من .........





............. اشتراک.............
  ........... طراح قالب...........


  • کشتارگاه عشق

  • نویسنده : مصیبت:: 84/4/14:: 9:26 صبح

    دل من چشم به در دوخته بود

    با خود عشق در آمیخته بود

    چون ترا دید دلم ، فکر نکن

    برگزید از دم اول دل تو

    روی تو آتش سرخی برافروخته بود

    دل من غافل از این عشق نبود

    همه عمر دلم سوخته بود !

    گر چه دیر آمدی از دور ولی

    دور شد عاقبت از من دل تو

    سر بی مهر و دل غافل تو

    من دگر ماندم و یک آتش ناب

    شب تنهایی ، سکوت و اضطراب

    یک سؤال از روز اول داشتم

    این نگاه شعله افکن آتش یک عشق بود؟

    یا که باطل بذر عشقی کاشتم؟!

    تو که رفتی حیف ! اندیشه هایم سوختند

    قفل خاموشی به لبهای دل من دوختند

    من که گفتم من نبودم روز اول در پیت

    این تو بودی که سؤالی داشتی در چهره ات

    عشق هم اکنون خیالی باطل است

    واژه دیگر اضطراب این دل است

    عاشقی هم فرصتی بود و گذشت

    دل خوشی دیگر نمی آید بدست ....

     

     


    نظرات شما ()


  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ