در پهينه ي ....
وهم . اين سو، آن سو ، جوياي گلي.
جوياي گلي ، آري ، بي ساقه گلي در پهنه ي خواب ، نوشابه آن...
اندوه . اندوه نگاه : بيداري چشم ، بي برگي دست .....
بدرود ، و به همراهت نيروي هراس.