سلام دوست من از دستت ناراحتم چرا اپ ميكني خبرم نميكني؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ هرچند باهات قهرم ولي مطالبت خيلي زيبا بوددددددددددددددد.....التماس دعا...يا حق

سلام.

از اينكه به قهرماني اميدواري خوشحالم.بهم سر بزن.

سلام مثلا مصيبت !

آقا شرمنده كه دير ميام

ولي ديرم بيام بازم همونو ميبينم كه

من دير بروز مي كنم . ولي تو چرا ؟

موفق باشي

يا علي

سلام ... ممنون كه سر زدي ... خيلي خوشحالم كردي ! بازم بيا ... اين مطلبت هم قشنگ بود ... !!!‏واقعا لذت بردم ! موفق باشي ! فعلا ... !

هي سلام مصيبت

كجايي يه چيزايي برات دارم يه سر بزن

دوستاني هم كه كامنت مي زارن برات رو خبر كن

بدو بدو مصيبتي يه والا بدو بدو

تو به اندوه خود نازي كه با تو همدمي است نيكو. من به كسي نازم كه اين غم را برايم گذاشت. كسي بي همتا. كسي كه ديگري ندارد. مانند ندارد. رفت و من را با يار تو دمساز كرد. يادش نيز برايم مايه آرامش است و بر زبانم باقيست تا ابد.

بابا خفن.... خيلي خوشم اومد.... هم از قالب هم از نوشته.....آفرين.......

آخه مصيبت كجاش خوبه معلومه يه جورايي ناراحت شدي كه كامنت منو برداشتي ولي عيبي نداره شاعر گرانمايه هم خودتي و هرچي مصيبته آخه مصيبت من عادتمه هرجا كه ميرم يه كم از حرفاي خودشو تحويل خودش ميدم كه به اصطلاح بگم وبلاگتو خوندم در ضمن همچين همچينم مث دل ما نمي نويسي . فقط وبلاگت مث دل ماث.مي بخشي.

به اين خوبي

من هنوز نفهميدم اين مخ خلاق رو از كجا آوردي كلي حال نموديم

خدا زيادت كنه

ولي ايندفعه كه خواستيم بريم كوه ما رو نكار سبز شديم

پسر خاله

سلام جانم ! زيبا نوشتي قلمت سبز باد . گفتي چرا نمينويسي جانم بروز هستم وقت كردي سري بزن . قربان قدم هايت.

آقا راستي :

1_ لوگوتو دزديدم

2_ برو قسمت خصوصي رو هم چك كن

3_ يا علي

سلام رفيق

ميگي مصيبتي ولي ما كه چيزي نديديم .

نمي دونم چرا با اين متنت غريبي كردم . اصلا نتونستم روش فكر كنم .

شايد بخاطر اينه كه ديگه نمي خوام به اين چيزا فكر كنم .

تو هم امتحان كن

ضرر نمي كني

موفق و هميشه خندون باشي

يا علي

سلام...

چقدر غمگين و تاريك....

در پهينه ي ....

وهم . اين سو، آن سو ، جوياي گلي.

جوياي گلي ، آري ، بي ساقه گلي در پهنه ي خواب ، نوشابه آن...

اندوه . اندوه نگاه : بيداري چشم ، بي برگي دست .....

بدرود ، و به همراهت نيروي هراس.

بادرود تازه واردم.ازاينكه شما دوستان گلم تنهايم نگذاشتيد تشكر ميكنم.

پرستوي فراري از بهارم، يك امشب ميهمان اين ديارم،چون ماه از پشت خرمن ها برآيد،به ديدارم بيا چشم انتظارم،مراگفتي كه دل دريا كن اي دوست،همه دريا از آن ما كن اي وست،